۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

موسوی نمی تواند

امروز یکشنبه این نوشته را در حالی می نویسم که وقایع غیر عادی بسیاری در حال وقوع است

شبکه پیام های کوتاه چند روزی است قطع شده است


سایت های اینترنتی بسیاری یک شبه فیلتر شده است


اخبار دستگیریهای گسترده به گوش می رسد


نیروهای امنیتی به طور گسترده در سطح شهر تبریز حضور دارند
اخبار شورش های خیابانی در تهران در برخی رسانه ها قابل مشاهده است
سرعت اینترنت بسیار کاهش یافته است
ارتباطات تلفنی در تهران مختل شده است
تلوزیون ملی در حال تبلیغ گسترده جشن خیابانی به نفع احمدی نژاد است
و
...
اما عجیب ترین چیز از نظر من موسوی، ستادهایش و هواداران اوست
در نوشته های قبلی از پوپولیسم بین هواداران موسوی ابراز نگرانی کرده بودم اما مسئله ای که اینک می تواند مهمترین خطر برای فعالیت های اجتماعی و سیاسی باشد به راه انداختن موج های مردمی و سپس بی تفاوتی بانیان جریان نسبت به وقایع باشد
موج به اصطلاح سبزی که در چند روز از سوی ستادهای موسوی به راه افتاده بود اینک بدون سازماندهی و در سرگردانی کامل به سر می برد و این یعنی دلسرد کردن و منزوی کردن قشر عظیمی از جامعه که به امید تغییر جزئی در اوضاع موجود خود را در این موج غرق کده بودند من اعتقاد دارم که بی تفاوتی مسئولین ستادهای موسوی بسیار خائنانه تر از خیانت در سلامت انتخابات است زیرا خیانت در شمارش آرا وسیله ای است که دیکتاتور برای حفظ خود و مقابله با جریان سیاسی مخالف به کار می برد و در روند این تقابل خود را برای پرداخت هزینه های لازم آماده می سازد اما به راه انداختن موج احساسی سیاسی و سپس به حال خود رها کردن آن نه تنها کمک به جریان دیکتاتوری است بلکه از سویی تضعیف نیروهای اجتماعی را سبب می شود دوباره قدرتمند شدنشان بسیار دشوارتر شده است
ممکن است مسئولین ستادها با این استدلال وارد شوند که کار خاصی نمی توانیم انجام دهیم همه ابزارهای ما را گرفته اند و ما فلج شده ایم
به عنوان کسی که اندک سابقه ای در فعالیت های اجتماعی داشته است باید بگویم که این استدلال غیر قابل قبول است طرفداران و اعضای اصلی این ستاد شناخته شده است مطمئن هستم که مسائل مالی و سایر امکانات سخت افزاری برای آنها به سرعت قابل تهیه است و اگر بخواهند می توانند برای فرار وضع موجود اقدام لازم را انجام دهند چون جو عمومی جامعه به نفع آنهاست
به یاد دارم که در سال 85 و در دورانی که اقتدار احمدی نژاد تازه در حال شروع بود حکم محرومیت از تحصیل را از سوی رئیس دانشگاه تبریز دریافت کردم. دوستان ما واقعاً امکانات خاصی را در اختیار نداشتند تنها جو عمومی دانشگاه به نفعمان بود و این دوستان تنها با یک دستگاه تکثیر فرسوده آن چنان موجب تغییر در اوضاع دانشگاه شدند که ریاست دانشگاه در مدت چهار روز مجبور به پس گیری حکم خود شد
منظورم از آوردن این مثال این است که اگر خود موسوی وستادش اگر بخواهد می تواند کاری به نفع مردم انجام دهد
شناختی که از این جریان به دست آمده نشان می دهد که نمی توانند چون نمی خواهند

۱۳۸۸ خرداد ۲۱, پنجشنبه

اردبیل هوای بهشت دارد

دهه سوم خرداد فرا رسیده حتی گرماو آفتاب تبریز نیز تحمل ناپذیر شده است حرارت انتخاباتی هم که هر روز بیشتر می شود و شعارها و تقابل های خیابانی آرامشم را کمتر می کند دروغ ها و شعارهای آمیخته به تخیل سطح شهر را فراگرفته و روزبه روز مثل درجه حرارت هوا بیشتر می شود

ساده ترین و بهترین چیزی که می تواند مرا از این گرمای وحشتناک نجات دهد یک مسافرت چند روزه به دامنه سبلان و حس سرمای کوهستان است به واسطه شغلی این آرزو برایم محقق می گردد
با حرکت به سمت اردبیل و کم کم پس از عبور از گردنه صائین می شود این هوای زیبا را با تمام وجود نفس کشید ابرهایی که در بین کوه به دام افتاده اند نوید یک باران دلنشین را در گرمترین روزها می دهند رفته رفته مجبور می شوم که سوشرتی را که در تبریز فقط به درد آویزان کردن به ساعد دست می خورد بر تن کنم
الان به اردبیل رسیدم ساعت دو بعد از ظهر است یعنی گرمترین دقایق روز اما هوایی بسیار مطبوع در شهر حاکم است
اندکی در شهر قدم زدم و سپس به سمت نیروگاه در جاده مشکین شهر رفتم چند کیلومتری از شهر خارج نشده بودم که باران شروع به باریدن کرد و هوا باز هم دلنشین تر شد. جلوی نیروگاه نگه داشتم و در زیر باران شروع به پیاده روی کردم. دیروز را به یاد آوردم ازدحام جمعیت در استادیوم تراکتورسازی از ساعت ها قبل از شروع بازی و آفتاب سوزاننده ای که مردم را آزار می داد و من اصلا بعضی وقت ها می خواستم برگردم و رو به آفتاب چند فحش رکیک به صاحب مملکت بدهم
باران قطع می شود و دوباره به شهر بر می گردم دوست داشتم در شهر گردش کنم اما مثل اینکه اینجا حرارت انتخابات خیلی بیشتر از تبریز است هواداران میر حسین خیلی بیشتر از تبریز است در تمام خیابان ها هستند و با پرچم سبز در هر مسیری می روند از گردش در شهر منصرف شدم و به هتل محل اقامت رفتم از پذیرش خواستم تا اتاقی برایم حاضر کند که رو به خیابان نباشد تا آرامشی را که از سرمای کوهستان به دست آوردم در گرمای انتخابات از دست ندهمدقیقاً نصف شب است سیگاری روشن می کنم و برای جریان هوا پنجره را باز می کنم اما صدای بوق خودروها از این اتاق نیز کر کننده است

۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه

یاشاسین تراختور



دوشنبه روزی بود که سال ها انتظار آن را می کشیدم و دوشنبه روزی بود که خیلی وقت ها در حد رویا می پنداشتم

امروز آرزوی هشت ساله هواداران تراکتورسازی محقق شد
تراکتورسازی سومین تیم پرطرفدار ایران است اما من معتقد هستم که اگر معنی واقعی طرفدار را در نظر بگیریم آن وقت تراکتورسازی پرطرفدارترین تیم کشور است
من آنچه را که به عنوان ویژگی اصلی هواداری از یک تیم ورزشی می دانم داشتن هویت مشترک بین باشگاه و طرفدارش است لذا با این تعریف هوادارن تراکتورسازی بیشتر از هواداران پرسپولیس و استقلال است
هواداران تراکتورسازی به عنوان یکی از مهمترین عوامل صعود قصد داشتند شادی خود را آشکارا نشان داده و با بقیه مردم تقسیم کنند آن ها سال ها منتظر این روز بودند و باید به آن ها حق داد که دوشنبه روز جشن آن ها است
اما آنچه برای من قابل قبول نبود استفاده هواداران میر حسین موسوی از این واقعه و تبدیل جشن به تظاهرات انتخاباتی بود
اگرچه حضور موسوی را به عنوان نماینده یک جریان تأثیرگذار می پذیرم اما انتقادی که به غالب هواداران موسوی دارم پوپولیسمی است که آنها را در برگرفته است پوپولیسمی که می تواند خطرناکتر از پوپولیسم احمدی نژادی باشد. اگر این حامیان موسوی امروز آگاهی جزئی از روند بازی های تراکتورسازی و اتفاقاتی که در چند سال اخیر برای این تیم اتفاق افتاده داشتند قطعاً این حق را باید به هوادارن تراکتورسازی می دادند تا بدون ورود به بازی های انتخاباتی جشن صعود و جشن پایان انتظار هشت ساله را در خیابان های تبریز برگزار کنند چون امروز یکی از اتفاقات مهم در تاریخ ورزش تبریز به وقوع پیوست
البته نمی خواهم با بازگویی این موارد شیرینی صعود تراکتورسازی را کم کنم
باید اعتراف کنیم که هواداری از باشگاه های ورزشی امروز بخشی از هویت مردم است و هواداری از تراختور هم به عنوان بخشی از هویت آذربایجانی ها در آمده است، تراختور اکنون نماینده هواداران ورزشی تبریز است
با آرزوی موفقیت تراختور در لیگ برتر

۱۳۸۸ خرداد ۱۷, یکشنبه

ستاره های دانشجو کابوس احمدی نژاد

واقعیت این است که در طول چهار سال سلطه احمدی نژاد، دانشجویان بوده اند که بیشترین انتقاد و مقابله را با سیاست های انحصارگرایانه وی و تفکر فاشیستی حامی وی داشته اند، و واقعاً به احمدی نژاد حق می دهم که خیل دانشجویان محروم از تحصیل را تکذیب کند. اقدامات این دانشجویان که بعدها با ستاره های احمدی نژاد مزین گشته اند بزرگترین کابوس برای او بوده است.
در طول چهار سال گذشته نه موسوی، نه خاتمی و نه کروبی هیچیک خود را درگیر انتقاد مستقیم و ایستادگی در برابر سیاست های احمدی نژاد نکرده اند. احمدی نژاد باید آشکارا وجود این دانشجویان را تکذیب کند و ستاره هایی را که به آنها هدیه کرده است در رویاهای آشفته خود جای دهد. آنچه خواب را بر احمدی نژاد آشفته کرده بود، نه موسوی و نه کروبی که جنبش دانشجویی بوده است.
نمی دانم دوستانم که در دانشگاه تبریز ستاره دار شدند، امین امامی، ناهید بابزاده، صمد پاشایی و نادر مهد قره باغ، چه احساسی دارند هنگامی که وجودشان از سوی رییس دولت در برابر میلیون ها بیننده انکار می شود. و نمی دانم چه قدر از مردم حرف های آقا محمود را باور می کنند ولی بر این باور هستم که ستاره های دانشجو در دوره ای که جهالت و تحجر بر تمام ارکان جامعه حاکم است، مهمترین کسانی هستند که خواب را بر احمدی نژاد و هر آنکه بعد از او خواهد آمد آشفته خواهند کرد.

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

بازی سرنوشت



انتظار من پنج ساله شده است. از سال هشتاد و سه تا به امروز تا جایی که برایم ممکن بوده است برای تشویق به استادیوم رفته ام. در آن اوایل از سه ساعت قبل از شروع بازی به باغشمال می رفتم تا ورود اتوبوس حامل بازیکنان را نیز ببینم. غیبت از کلاس های درس و حتی واحدهای عملی چیز مهمی نبود و آنچه برای من جذاب و با اهمیت بود حضور در باغشمال و تعقیب حوادث مربوط به تراکتورسازی بود.
بعدها که بازی ها به استادیوم یادگار انتقال یافت، حسین اتوبوس کرایه می کرد و دانشجوها را به استادیوم می برد. تا جایی که می توانستم برای این کار به حسین کمک می کردم تا دانشجویان بیشتری بتوانند به استادیوم دور افتاده شهر بروند.
هواداری من از تراکتورسازی بیش از علاقه به یک تیم فوتبال است. برای من که قبلاً یک پرسپولیسی متعصب بودم، هواداری از تراکتورسازی باعث شد تا روندی را طی کنم که در آن از عاقه هایم بیشترین لذت را ببرم. هواداری از پرسپولیس هیچ سنخیتی با من نداشت، بازی هایش را از نزدیک نمی توانستم ببینم، شعارهای هوادارانش برایم بیگانه بود، هوادارانش هم بیگانه بود، نمی دانستم کجا تمرین می کنند و بازی کنانش اهل کدام محل است اصلاً پرسپولیس هیچ ارتباطی به من نداشت... و
آنچه از هواداری فوتبال می دانم این است که هواداری از یک تیم نباید بر اساس بازی های زیبا و نتیجه های آن تیم باشد. چون در این صورت باید همه هوادار تیم های اروپایی باشیم و بازی های آن ها را دنبال کرده و سکوهای تماشای فوتبال خودمان را جمع کنیم. اعتقاد من این است که سبک بازی، سطح فوتبال و نتیجه نباید ملاک انتخاب یک تیم برای هواداری باشد، این را به تجربه می گویم، لذتی که من در پنج سال هواداری یک تیم دسته اولی داشتم هیچگاه نتوانسته بودم در طرفداری متعصبانه از یک تیم لیگ برتری پر تماشاگر بدست آورم:
لذت تماشای بازی همراه با بهترین دوستان
لذت احساس تعلق تیم محبوبم به هویت خودم
لذت تشویق تیمم به زبانی که راحتتر می فهممش
لذت سیگار کشیدن در هوایی که بیشتر دوستش دارم
و لذت از حمایت هایی که نه تنها برای تشویق تیم، بلکه برای بیان حرف دل یک ملت است

برای روز دوشنبه، روز بازی سرنوشت لحظه شماری می کنم.... د