۱۳۸۷ خرداد ۳۰, پنجشنبه

حامد محقق

حامد محقق
به بهانه تبادل لینک

دو نام و دو نام خانوادگی که تلفظی نزدیک به هم دارند و همین مسئله باعث شده که بارها دوستان مشترکمان مرا به اسم او صدا کنند و البته مطمئن هستم که او نیز به دفعات اشتباهاً با اسم من مورد خطاب فرار گرفته است
اگرچه وقتی که من را به اسم او صدا می کردند تا حدی موجب تفریح خاطرم می شد اما گاهی نیز احساس شخصیت بیشتری را در من باعث می شد آرزو دارم که او نیز هرگز از اینکه به نام من صدا گردد خجلت زده نشود
در اولین برخوردی که با او داشتم پنداشتم که از نسل ورودی های قدیم دانشگاه است بسیار قدیمی تر از خودم شاید چهره اش که بیشتر مردانه می نمود مرا به اشتباه انداخته بود نمی دانم که چرا این اندیشه اشتباه را هنوز نیز در ذهنم دارم شاید ناشی از حس احترامی باشد که نسبت به او دارم نوعی حس احترام رسمی که شاید تنها برای اطرافیان بسیار مسن تر از خود قائل هستم آمیخته با صمیمیتی که نسبت به نزدیکترین دوستانم دارم
باز هم نمی دانم که چرا در فعالیت های دانشجویی که انجام می دادم اگر تأئید و همکاری او نیز همراهم بود، خاطری آسوده تر داشتم و امیدوارتر می شدم
البته او نیز پذیرش خاصی از من داشتم این را از آنجایی می گویم که با اینکه اصلاً اهل دود نبود و نیست هیچ وقت پیشنهادهای دخانی مرا رد نکرد

امید دارم این حس نزدیکی و دوستی دوطرفه که با او دارم همچنان ادامه پیدا کند
برایش آرزوی بیشترین موفقیت را در زندگی دارم

۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

چگونه یک تصنیف محبوب دو سوی جبهه می شود




Das Mädchen unter der Laterneلی لی مارلین
سال 1915 و در بحبوحه جنگ جهانی اول، هانس لیپ معلم آلمانی حین اعزام به جبهه روسیه شعری را می سراید که 25 سال بعد به محبوب ترین ترانه سربازان در طول جنگ جهانی دوم تبدیل می شود و هزاران بار هم در اردوگاه متحدین و هم در سنگرهای متفقین از رادیوها گوش داده می شود.


هانس لیپ در این شعر از دختری می گوید که نام او لی لی مارلین است یا به زبان آلمانی Lili Marleen. در حقیقت لی لی نام معشوقه اصلی هانس لیپ و دختر یک بقال است و مارلین نام پرستار جوانی است که هانس در دوران خدمت سربازی اش با او مواجه می شود و دیگر نمی بیندش و چون از این دو به شدت تأثیر پذیرفته بود، این اسم ترکیبی را برای نقش اول شعرش به کار می گیرد هانس به شعر خود نام Das Mädchen unter der Laterne یا دختری زیر نور فانوس را می دهد.
متن انگلیسی ترجمه شده شعر را در دست داشتم و ابتدا می خواستم ترجمه فارسی شعر را از روی آن بنویسم، اما چون ممکن بود ترجمه در دو مرحله به مفهوم آن لطمه بزند، تصمیم گرفتم با آلمانی اندکی که می دانم قسمتی از شعر را از روی متن اصلی به فارسی برگردانم

Vor der Kaserne
Vor dem großen Tor
Stand eine Laterne
Und steht sie noch davor
So woll'n wir uns da wieder seh'n
Bei der Laterne wollen wir steh'n
Wie einst Lili Marleen



Unsere beide Schatten
Sah'n wie einer aus
Daß wir so lieb uns hatten
Das sah man gleich daraus
Und alle Leute soll'n es seh'n
Wenn wir bei der Laterne steh'n
Wie einst Lili Marleen


در مقابل پادگان
و در مقابل دروازه بزرگ آن
یک چراغ فانوسی قرار دارد
و اگر او همانند قبل، بار دیگر آنجا بایستد
ما خواهیم توانست بار دیگر همدیگر را مشاهده کنیم
ما نزدیک چراغ فانوسی خواهیم ایستاد
همانطور که قبلاً لی لی مارلین ایستاده بود

سایه های هر دو ما
همانند یک نفر به نظر خواهد آمد
برای اینکه آن عشق ما جاری خواهد گشت
بنابراین آن عشق توسط همه دیده خواهد شد
و هرکس باید این احساسات ما را نظاره کند
اگر ما نزدیک آن چراغ فانوسی بایستیم
همانطور که قبلاً لی لی مارلین ایستاده بود

سال 1937 هانس لیپ مجموعه اشعار خود را منتشر کرد و شعر دختری زیر فانوس را در آن جای داد این شعر در 1938 توسط نوربرت شولتس خواننده جوان آلمانی به ترانه تبدیل شد شولتس قبلاً در خواندن مارش ها و سرودهای سیاسی شهرت قابل توجهی کسب کرده بود وی در این آلبوم نام Das Lied eines jungen Soldaten auf der Wacht یا تصنیف سرباز در حال نگهبانی دادن را بر اثر خود انتخاب کرده بود.
در سال 1939 و درست قبل از آغاز جنگ دوم بین الملل این ترانه توسط مارلن دیتریش بازخوانی گردید و بر شهرت آن افزوده شد مارلن دیتریش خواننده و هنرپیشه زن آلمانی بود که فعالیت های هنری خود را در ایالات متحده انجام می داد دستگاه تبلیغاتی آلمان با انتشار این تصنیف مخالفت می کرد، گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر با عنوان کردن دلایل مختلف من جمله انتقال مفاهیم مأیوس کننده مانع از پخش آن می شد و در نتیجه تنها در حدود 700 صفحه از این ترانه به فروش رفت شاید بتوان دلیل اصلی ممانعت گوبلز از انتشار این ترانه را خصومت وی با مارلن دیتریش عنوان نمود که قبلاً درخواست گوبلز را برای خواندن ترانه در مدح نازی ها، رد کرده بود. اما نباید نادیده گرفت که این اثر تا قبل از فتح بلگراد توسط نازی ها، شهرت زیادی را نداشت.
 در سال 1941 بلگراد توسط آلمانی ها اشغال گردید ایستگاه رادیویی که در این شهر توسط ژرمن ها توسعه یافت، قادر بود سیگنال های خود را به سراسر اروپا و حتی کشورهای حوزه دریای مدیترانه ارسال کند این رادیو جهت پخش اخبار جنگ و مارش های نظامی به کار گرفته می شدو ستوان کارل هاینتس راینتن به عنوان دبیر این رادیو منصوب شده بود یکی ار دوستان صمیمی راینتن افسری در سپاه آلمان در منطقه افریقا بود که علاقه زیادی به شنیدن ترانه دختری زیر نور فانوس داشت بنابراین راینتن در یکی از مرخصی هایش که به وین رفته بود، توانست صفحه این تصنیف را از یک فروشگاه لوازم دست دوم تهیه کند و هنگام برگشت به بلگراد آن را برای اولین بار درهجدهم آگوست 1941 از رادیو پخش نمود.
دستگاه تبلیغاتی آلمان طی دستوری به رادیو بلگراد پخش این تصنیف را ممنوع اعلام کرد اما نامه های بی شماری از سوی سربازان در حال جنگ در محورهای مختلف ارسال گردید که از سرگیری پخش تصنیف لی لی مارلین را خواستار بودند بنابراین رادیو بلگراد مجبور شد که این ترانه را مجدداً در برنامه پخش خود جای دهد اما آنچه این ترانه را متفاوت ساخت، محبوبیت آن در هر دوسوی جبهه متفقین و متحدین بود، این ترانه عاشقانه در قالب یک موزیک نظامی آهنگ سازی شده بود و متناسب با فضای جنگ سربازان را به یاد عشق های گمشده شان می انداخت.

پس از پایان جنگ و در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 میلادی، مارلن دیتریش اقدام به خواندن نسخه انگلیسی این ترانه نمود که توسط تامی کونور به طور موزونی ترجمه شده بود لی لی مارلن به زبان های مختلف ترجمه و توسط خوانندگان مشهوری به موزیک تبدیل شده و استقبال گسترده ای را در بسیاری از کشورها کسب کرد.

آتیلا ایلهان، شاعر ترکیه ای در ابیات زیبایی به توصیف فضای جنگ پرداخته و تلمیح دلنشینی نیز به تصنیف لی لی مارلن دارد

Akşam olur mektuplar hasretlik söyler
Zagrep radyosunda Lili Marlen türküsü
Siperden sipere ateş tokuşturanlar
Karanlıkta dem tutan ishak kuşu

...

احمد کایا نیز این شعر زیبا را در قالب ترانه ای زیباتر که همانند تصنیف لی لی مارلین نشانه هایی از یک موزیک نظامی را نیز دارد، در یکی از آلبوم های خود جای داده است
دوستان را به شنیدن هر دو تصنیف توصیه می کنم
ترانه را به زبان اصلی از لینک زیر بشنوید

۱۳۸۷ خرداد ۱۶, پنجشنبه

تعلیم در انحصار

تعلیم در انحصار

ممانعت از تحصیل چهار دانشجوی دانشگاه تبریز در مقطع کارشناسی ارشد
امین امامی در مهندسی ساخت و تولید، ناهید بابازاده در علوم تربیتی، صمد پاشایی در مهندسی کشاورزی و نادر مهد قره باغ در رشته مهندسی برق، دانشجویان دانشگاه تبریز هستند که با ارائه نشدن کارنامه اولیه آزمون کارشناسی ارشد آنها، از ادامه تحصیل باز مانده اند
محدوده عمل نهادهای امنیتی در ساختار وزارت علوم تا حدی گسترش یافته است که به سادگی در امور آموزشی دانشجویان دخالت می کنند و بی توجه به شایستگی های علمی افراد، گزینش عقیدتی می نمایند. مسئولین وزارت علوم نیز تا کنون وجود دانشجویانی را که به دلیل عدم احراز صلاحیت عقیدتی از اخذ کارنامه خود محروم مانده اند، تأیید نکرده است. در حقیقت می توان این چنین تصور کرد که مسئولین وزارت علوم و دانشگاه ها خود گماشته مأموران امنیتی هستند که غالباً از تحصیلات مناسب آکادمیک نیز بی بهره مانده اند
همینک می توان ظهور و پیشرفت سریع طیفی را در دانشگاه ها مشاهده نمود: اساتید چکمه پوش
این اساتید یا از ابتدا چکمه پوش بوده اند یا اینکه به دلیل باقی ماندن در پست های دانشگاهی اخیراً به جرگه مأموران دانشگاهی پیوسته اند. در بررسی این طیف چند نکته قابل توجه است
یک - با گسترش محدودیت های سیاسی عقیدتی در جذب اعضا هیئت علمی دانشگاه ها و بازنشستگی اساتید با سابقه که بر مبنای شایستگی علمی به دانشگاه راه یافته بودند، طیف اساتید چکمه پوش به تدریج به اکثریت اعضا هیئت علمی تبدیل می گردند که کلیه نهادهای تصمیم گیری دانشگاه را به تسخیر خود در می آورند
دو- نحوه انتصاب رؤسای دانشگاه های عمده کشور نشان داده است داشتن سابقه امنیتی اجرایی یکی از مهمترین ملاک های انتصاب بوده است. مصداق های این مسئله در بسیاری از دانشگاه های تهران و همچنین دانشگاه های مناطق آذربایجان قابل مشاهده است
سه- شدت یافتن جریان انحصارگرا در دانشگاه ها، موجب گردیده است تا برخی دیگر از اساتید خواسته یا نا خواسته و بدون توجه به شأن دانشگاهی خود در مسیر حرکت این جریان نظامی گونه قرار گیرند
چهار- بزرگترین قربانی این جریان بی شک دانشجویان منتقد هستند که اینک با قدرتمند شدن طیف اساتید چکمه پوش، شاهد مداخله های خارج از عرف آکادمیک در مسائل آموزشی خود هستند
پنج- مهمترین خطر این گروه از اساتید، باز گذاشتن عرصه دانشگاه برای چکمه پوشانی است که بدون سابقه آکادمیک به دانشگاه راه یافته اند، چه در گروه اول می توان به ذات رابطه بر پایه تسامح استاد و شاگردی امیدوار بود اما در مورد گروه دوم باید منتظر تنبیهات پادگانی و اوامر فرمانده مآبانه بود
شش- رویدادها و جریانات اخیر دانشگاه تبریز نیز به نوعی نشانگر قدرت گرفتن طیف اساتید چکمه پوش و اقتدار همراهان بی سواد آن ها است

در چنین موقعیتی به نظر می رسد تلاش در جهت برقراری آزادی های آکادمیک و حفظ عرصه دانشگاهی یکی از مهمترین وظایف فعالین دانشجویی است. در این راستا می توان با حمایت از اساتیدی که در این جریان قرار نگرفته اند، حمایت های حقوقی از تضییع حقوق تحصیلی دانشجویان و آشکار نمودن مصداقی این جریان خطرناک در دانشگاه ها از گسترش آن جلوگیری نمود