۱۳۹۱ تیر ۲۳, جمعه

هویت قشقایی

در طول هشت ماهی که در شیراز سکونت داشته و به اکثر شهرهای استان فارس رفت و آمد دارم، بسیار دوست داشتم که رفتار و آداب مردم قشقایی این سرزمین را به عنوان یک ناظر علاقه مند به این قوم بررسی کنم و در نهایت هویت غالبی را که قشقایی ها برای خود تعریف کرده اند بشناسم. اگرچه شناخت دقیقتر و بهتر ملزوم همنشینی با مردان و زنان این قوم است اما سعی می کنم منصفانه برداشت خود را بیان نمایم.
مهمترین ویژگی که در ابتدا تصور داشتم از قشقایی ها به عنوان نماد هویتشان ببینم، زبان ترکی قشقایی آنها بود. این انتظار من با در نظر گرفتن درصد جمعیتی قشقایی هایی که در شیراز ساکن هستند خیلی هم نا معقول به نظر نمی رسد. چه در تهران و با توجه به جمعیت آذربایجانی هایی این شهر در زندگی روزمره می توان چندین بار شاهد استفاده از زبان ترکی در مکالمات روزمره بود. اما این داستان در شیراز متفاوت است. بر اساس مشاهداتم بسیاری از قشقایی های زاده شده در شیراز، عاجز از تکلم به زبان ترکی هستند حتی در قدرت شنیدار این زبان هم بسیار ناتوان نشان می دهند برخلاف آذربایجانی های زاده شده در تهران که اگرچه در تکلم با دشواری روبرو هستند اما در فهم زبان ترکی مشکل چندانی ندارند.

حتی آنهایی هم که گفتگو با این زبان را می دانند چندان علاقه ای به استفاده از آن در برابر همزبانان خود را ندارند و تقریباً می توان گفت که بسیاری از قشقایی های که از ایلات و شهرهای اصلی خود دور شده اند زبان مادری خود را به ندرت آن هم در جمع های خانوادگی و دوستانه به کار می برند و می توان نتیجه گیری نمود که جایگاه زبان قشقایی به عنوان یک ابزار ارتباطی روزبروز در حال افول است. من خود بارها سعی کردم که به زبان ترکی مخاطب این مردمان باشم اما اکثراً ناکام ماندم.
با در نظر گرفتن ضعیف بودن عنصر زبانی در تعریف هویت قشقایی، به دنبال عوامل دیگری بودم که بتوان از آنها نشانه های هویتی را استخراج نمود. در این بین با چندین جوان قشقایی که به ظاهر علاقه مند به ایل و طایفه خود بودند  آشنا شدم و بررسی عملکرد و رفتار آنها پرداختم و امیدوارم آنچه که می نویسم برداشت صحیحی باشد.
بسیاری از ویژگیهای هویتی که یک قشقایی برای خود تعریف می کند محدود به زندگی ایلی و عشایری می شود، از تمجید از سران و نامداران ایل تا شرح دلاوری های عشایر در تاریخ معاصر و جشن ها و مراسم سنتی که اکنون فقط در میان بخشی  از کوچنشینان و روستاییان باقی مانده است. حتی می توان گفت گویش قشقایی که قاعدتاً باید مهمترین وجه متمایز این مردمان باشد تنها در میان ایل و عشایر اعتبار خود را حفظ کرده است.
هر چقدر که قشقایی بیشتر شهرنشین شده، همانقدر هم بیشتر عناصر هویتی خود را در همنشینی با هویت فارسی از دست داده است. این را از آن جهت می گویم که وقتی که با افرادی که به تازگی به شهرها مهاجرت کرده اند  روبرو می شوم نمادهای هویتی متمایز قشقایی را بیشتر و راحتتر در آنان می بینم
 اعتقاد دارم که در عصر کنونی نمی توان با تکیه بر نمادهای هویتی عشایری و ایلی هویت یک قوم را حفظ کرد گرچه فراموشی آنها نیز ضربه مرگباری بر پیکره هویت به حساب می آید. باید در نظر گرفت که زندگی شهرنشینی رو به گسترش است و مهترین ویژگی فرهنگی  شهرنشینی همجواری با هویت های دیگری است. هویت هایی که ممکن است با در دست داشتن ابزار و امکانات لازم توانایی محو کردن هویت های دیگر را داشته باشند