۱۳۹۱ آبان ۲۶, جمعه

نژادپرستی در ایران 2


در همان روزهایی که اولین نوشته نژادپرستی را در وبلاگ قراردادم، تصادفاً واقعه ای کاملاً نژاد پرستانه در ایران اتفاق افتاد. واقعه ای که به نظر می رسد یکی از آشکارترین موارد نژاد پرستی در ایران باشد. البته به صورت کاملاً اتفاقی من هم در محلی نزدیک به این واقعه بودم.
روز دوازدهم فروردین سال 91 با اتوبوس از تبریز به اصفهان حرکت کردم، و در صبحگاه 13 فروردین در اصفهان بودم. 13 فروردین یا همان سیزده بدر مشهور بین ایرانیان. یکی از مراکز تفریحی اصفهان که طرفداران بسیار زیادی در روز سیزده بدر دارد، پارک کوهستانی صفه است که تقریباً در جنوب اصفهان روز واقع شده است. ماجرا از این قرار بود که مسئولان این پارک با هماهنگی نیروی انتظامی از ورود اتباع افغانی ساکن منطقه اصفهان به محل پارک جلوگیری می نمایند.
البته به نظر می رسد که هدف مسئولان شهری از انجام این کار افزایش امنیت برای خانواده های اصفهانی باشد مسئله ای که مسئول انتظامی ستاد تسهیلات گردشگری اصفهان در مصاحبه با خبرگزاری ایمنا به آن اشاره می کند. (http://www.tabnak.ir/fa/news/235618)
در همان روز که من در اصفهان بودم، و البته بی خبر از این ماجرا، در همان پارک های حاشیه ای زاینده رود که به گردش پرداختم تعدادی تبعه افغانی مشاهده کردم که بدون مشکل مشغول پیک نیک بودند. شاید آنها هم از ممنوعیت ورود خود به پارک کوهستانی صفه بی خبر بودند. شاید هم از این قضیه مطلع بودند و به نظرم اگر هم آنها مطلع بودند برای آنها تعجب آور نمی نمود.
نکته مهم در همین دو مسئله بالایی نهفته است، اولی تصمیم مسئولان شهری با هدف افزایش امنیت خانواده ها که البته مصداق نژاد پرستی است و دومی هم تعجب آور نبودن این مسئله برای اتباع افغان.
یک مسئول شهری تصمیمی با نیت مثبت (افزایش امنیت خانواده ها) می گیرد اما نمی داند و آگاه نیست که این کار بر اساس عرف بین المللی و حقوق انسانی در عینیت کامل با نژادپرستی است به گونه ای که حتی برخی جریان های اسلامی داخل خود ایران هم به این مورد معترض شدند. این همان نا آگاهی است که بسیاری از ایرانی ها مبتلا به آن هستند.
یک ایرانی سخنی در مصداق کامل با نژادپرستی ضد عربی می گوید و می پندارد که این کار مترادف احترام به کشور خود یعنی ایران است.
یک ایرانی طنز و لطیفه ای توهین آمیز به سایر اقوام ایرانی بر زبان می آورد اما هدف خود را گرمی بخشیدن به مجالس دوستانه می داند.
یک ایرانی با احترام فراوان با اتباع کشورهای اروپایی و غربی برخورد می کند اما در مواجهه با اتباع همسایگان نزدیک (مثلاً افغانی ها و عراقی ها) دیدی مملو از تحقیر دارد و در توجیه این برخورد متناقض پاسخ می دهد که ما باید فرهنگ غنی ایرانی خود را به غربی ها معرفی کنیم.
نتیجه گیری من از این عمل مسئولان شهری اصفهان و چند مثال بالا این است که مردم ایرانی بسیاری از الفاظی را که بر زبان می آورند و برخی افعالی که انجام می دهند در مصداق کامل با نژاد پرستی است اما خود بر نژادپرستانه بودن آن واقف نیستند، مثل حالتی که فردی مبتلا به یک بیماری است که حتی علائم آشکار این بیماری نیز فرد را بر بیمار بودن خود قانع نمی کند.
در مورد دوم، که تعجب آور نبودن این مسئله برای چند میلیون اتباع افغانی ساکن ایران است، به نظر می رسد که نژادپرستی های پنهان و آشکاری که در طول سالهای گذشته از طرف ایرانیان بر آنها روا داشته شده، آنها را آماده پذیرش هر نوع نژادپرستی دیگر کرده است. یعنی اقدام مسئولان اصفهانی همانگونه که برای خود مسئولان اقدامی معمول به شار می رود، از طرف افغانی ها هم اینگونه کارهای ایرانیان کاملاً عادی و معمولی به حساب می آید.
ادامه دارد...