۱۳۹۱ فروردین ۶, یکشنبه

نژادپرستی در ایران (1)

در یکی از جمعه های میانه بهمن ماه یکهزار و سیصد و نود، در یکی از شهرهای مرکزی ایران، برای طی یک مسیر سه یا چهار کیلومتری سوار تاکسی بودم. رادیوی خودرو روی موج رادیو ایران تنظیم بود و برنامه جمعه ایرانی در حال پخش. در یکی از نمایش های طنز این برنامه، هنرمندی که نقش دربان رستوران را بر عهده داشت با لهجه غلیظ ترکی صحبت می کرد و هر بار که جمله ای را ادا می کرد حتی اگر مفهوم هجو و طنز نیز نداشت صدای خنده حاضرین در استودیو جمعه ایرانی و همچنین مسافرین تاکسی بلتد می شد. خنده ای که صرفاً به خاطر لهجه ترکی دربان بود. بخشی از این خنده ها را از رادیو می شنیدم و بخش دیگری از آن جلو چشمانم اتفاق می افتاد. از چهره های در حال خنده به راحتی می شد زمینه تمسخرآمیز آن را تشخیص داد. احتمالاً اگر چهره های حاضرین در استودیو رادیویی را نیز مشاهده می کردم می توانستم به راحتی همان مفهوم تمسخر را تشخیص دهم.
پس از پیاده شدن، بسیاری از سوال هایی را که چندین سال پیش فراموش کرده بودم دوباره در ذهنم خطور کردند: مردمان ایران چه میزان نژاد پرست هستند؟ اصلاً آیا ایرانی ها می دانند که بسیاری از رفتارهای روزمره آنها مصداق نژادپرستی است؟ یا شاید من دچار توهم هستم و این رفتارها و نژادپرستی مسائل متفاوت از هم هستند؟ یعنی نمی توان به جوک هایی که باصطلاح جوک های ترکی، لری، رشتی و غیره نامیده می شوند واژه نژادپرستانه را نسبت داد؟ تحقیر زبان، لهجه و آداب سنتی یک انسان چه سنخیتی با نژاد پرستی دارد؟ و بسیاری سؤال های دنباله دار دیگر.
این بار تصمیم گرفتم سوال هایم را بی پاسخ رها نکنم و تا رسیدن به جوا بهای قانع کننده راضی نشوم. قصد دارم در مسیر یافتن جواب برای سوال هایم، آنچه را که می بینم و می آموزم، تا حد امکان مکتوب کنم تا هم در نظم دادن به جواب های مختلف کمکم کند و هم اگر روزی از سر نسیان سوالهایم برایم تکرار شود، مأخذی برای رجوع داشته باشم.
تصمیم گرفتم در اولین مسیر به بررسی جوک های مرسوم مردم ایران بپردازم و به دنبال مصادیق نژادپرستانه در آنها بگردم و امیدوار باشم تا از بررسی آنها مسیرهای دیگری راهم برای رسیدن به پاسخها پیدا کنم.
ادامه دارد